نویسنده در این کتاب به بررسی طنزهای هدایت در کتابهای «علویه خانم»، «حاجی آقا»، «توپ مرواری» و «نامههای هدایت به شهید نورائی» پرداخته است.
نویسندۀ کتاب محمدعلی همایون کاتوزیان که در ایران وی را به نام همایون کاتوزیان و در خارج از ایران به نام هما کاتوزیان نیز میشناسند، اقتصاددان، تاریخنگار، کاوشگر علوم سیاسی و منتقد ادبی است. او به طور همزمان مطالعاتش را در زمینه تاریخ و ادبیات ایران تا سطح پیشرفته آکادمیک ادامه دادهاست و نتایج این مطالعات را میتوان در تنوع آثار چاپ شده او دید. تا کنون از او بیش از هفت کتاب در زمینه تاریخ و ادبیات ایران به زبان انگلیسی به چاپ رسیده است. «تجارت بینالملل»، «خاطرات سیاسی خلیل ملکی»، «صادق هدایت و مرگ نویسنده»، «صادق هدایت، زندگی و افسانه یک نویسنده ایرانی»، «مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران»، «نقدی بر بوف کور هدایت» و «سعدی، شاعر عشق و زندگی» اسامی برخی آثار منتشر شده اوست.
این کتاب در سال ۱۹۹۵ در تهران حروفچینی و در انگلستان غلطگیری شد، ولی در تهران مجوز انتشار نیافت. در سال ۲۰۰۳، که سده هدایت بود، فرصتی پیش آمد تا نشر آرش آن را در سوئد چاپ کند. این کتاب اگر چه چاپ شد، انتشار وسیع نیافت و در عمل به محاق فراموشی افتاد.
کتاب به دو بخش اصلی تقسیم میشود؛ در بخش اول که به صورت مقدمهای بر کتاب است به پیشینه طنز در ادب فارسی اشاره شده و نویسنده در بخش دوم به جلوهها و نمودهای طنز در آثار صادق هدایت پرداخته است.
در بخش «طنز و طنزینه در آثار هدایت» میخوانیم: «هدایت یکی از استادان طنز در ادبیات فارسی قرن بیستم میلادی است و طنز او، در انواع و اقسامی که دارد، آکنده از انگیزههای درونی و از جمله خشم نویسنده است. این خشمی است انگیخته از خشونتهای خارجی، از اُملیها و عقبماندگیهای اجتماعی، از تحجرهای ادبی، از زورگوییهای سیاسی، از تحقیر و استخفافی که در اجتماعی و ادبیات نسبت به خود میبیند و دست آخر، از خود و نفرتی که نسبت به کمبودهای خود حس میکند، یعنی کمبودهایی که نمیگذارند او با آن همه هوش و استعداد و هنر، زندگی نسبتاً لذتبخشی مانند خوشبختها و احمقها و رجالهها داشته باشد». (ص 115)
نویسندۀ این کتاب دربارۀ طنز هدایت نیز مینویسد: «طنز هدایت گاهی شیرین و خندهدار است، گاهی تلخ و گزنده و گاهی تلخی و شیرینی را با هم در لایههای طنز او میتوان یافت. طنزهایش غالبا ظریفاند و در آنها بیشتر ضربالمثل و کنایه و گاهی نیز تمسخر و استهزا به کار برده است. اما وقتی آتش خشمش زبانه میکشد، از هزل و هجو و درشتگویی هم دریغ نمیکند، گرچه این بیشتر در عبارات طنزآمیز او دیده میشود و کمتر طنزنامهای از او را میتوان در کل هجو هزل نامید». (ص 141)
نویسنده در بررسی "بوف کور" مشهورترین اثر هدایت میگوید نمیتوان این کتاب را در کل "طنزینهنامه" دانست.
فصل آخر کتاب دربارۀ نامههای صادق هدایت است. این فصل مقالهای است دربارۀ کتاب نامههای هدایت به شهیدنورائی که قبلا در مجلۀ ایراننامه چاپ شده بود و در اینجا تجدید چاپ شده است. به نظر نگارنده این نامهها گواه صادقی بر این واقعیت است که طنز گاه زهرآگین هدایت نشان خشم و درماندگی و رنج انبوه هدایت نسبت به حال خودش، اوضاع وطنش و نارضایتیاش از کل خلقت است.
نویسنده در این کتاب به بررسی طنزهای هدایت در کتابهای «علویه خانم»، «حاجی آقا»، «توپ مرواری» و «نامههای هدایت به شهید نورائی» پرداخته است.
نویسندۀ کتاب محمدعلی همایون کاتوزیان که در ایران وی را به نام همایون کاتوزیان و در خارج از ایران به نام هما کاتوزیان نیز میشناسند، اقتصاددان، تاریخنگار، کاوشگر علوم سیاسی و منتقد ادبی است. او به طور همزمان مطالعاتش را در زمینه تاریخ و ادبیات ایران تا سطح پیشرفته آکادمیک ادامه دادهاست و نتایج این مطالعات را میتوان در تنوع آثار چاپ شده او دید. تا کنون از او بیش از هفت کتاب در زمینه تاریخ و ادبیات ایران به زبان انگلیسی به چاپ رسیده است. «تجارت بینالملل»، «خاطرات سیاسی خلیل ملکی»، «صادق هدایت و مرگ نویسنده»، «صادق هدایت، زندگی و افسانه یک نویسنده ایرانی»، «مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران»، «نقدی بر بوف کور هدایت» و «سعدی، شاعر عشق و زندگی» اسامی برخی آثار منتشر شده اوست.
این کتاب در سال ۱۹۹۵ در تهران حروفچینی و در انگلستان غلطگیری شد، ولی در تهران مجوز انتشار نیافت. در سال ۲۰۰۳، که سده هدایت بود، فرصتی پیش آمد تا نشر آرش آن را در سوئد چاپ کند. این کتاب اگر چه چاپ شد، انتشار وسیع نیافت و در عمل به محاق فراموشی افتاد.
کتاب به دو بخش اصلی تقسیم میشود؛ در بخش اول که به صورت مقدمهای بر کتاب است به پیشینه طنز در ادب فارسی اشاره شده و نویسنده در بخش دوم به جلوهها و نمودهای طنز در آثار صادق هدایت پرداخته است.
در بخش «طنز و طنزینه در آثار هدایت» میخوانیم: «هدایت یکی از استادان طنز در ادبیات فارسی قرن بیستم میلادی است و طنز او، در انواع و اقسامی که دارد، آکنده از انگیزههای درونی و از جمله خشم نویسنده است. این خشمی است انگیخته از خشونتهای خارجی، از اُملیها و عقبماندگیهای اجتماعی، از تحجرهای ادبی، از زورگوییهای سیاسی، از تحقیر و استخفافی که در اجتماعی و ادبیات نسبت به خود میبیند و دست آخر، از خود و نفرتی که نسبت به کمبودهای خود حس میکند، یعنی کمبودهایی که نمیگذارند او با آن همه هوش و استعداد و هنر، زندگی نسبتاً لذتبخشی مانند خوشبختها و احمقها و رجالهها داشته باشد». (ص 115)
نویسندۀ این کتاب دربارۀ طنز هدایت نیز مینویسد: «طنز هدایت گاهی شیرین و خندهدار است، گاهی تلخ و گزنده و گاهی تلخی و شیرینی را با هم در لایههای طنز او میتوان یافت. طنزهایش غالبا ظریفاند و در آنها بیشتر ضربالمثل و کنایه و گاهی نیز تمسخر و استهزا به کار برده است. اما وقتی آتش خشمش زبانه میکشد، از هزل و هجو و درشتگویی هم دریغ نمیکند، گرچه این بیشتر در عبارات طنزآمیز او دیده میشود و کمتر طنزنامهای از او را میتوان در کل هجو هزل نامید». (ص 141)
نویسنده در بررسی "بوف کور" مشهورترین اثر هدایت میگوید نمیتوان این کتاب را در کل "طنزینهنامه" دانست.
فصل آخر کتاب دربارۀ نامههای صادق هدایت است. این فصل مقالهای است دربارۀ کتاب نامههای هدایت به شهیدنورائی که قبلا در مجلۀ ایراننامه چاپ شده بود و در اینجا تجدید چاپ شده است. به نظر نگارنده این نامهها گواه صادقی بر این واقعیت است که طنز گاه زهرآگین هدایت نشان خشم و درماندگی و رنج انبوه هدایت نسبت به حال خودش، اوضاع وطنش و نارضایتیاش از کل خلقت است.