Advanced Search
بامیان, سهیلا
شقایق

برای صدمین بار دست بر چهره کشید تا رد اشک‌های بی‌امانش را که بی‌وقفه جاری بود پاک کند. کنترلی روی این قطرات غلتان نداشت. فقط فکر کردن به ترک این خانه و ندیدن او کافی بود تا اشک‌هایش را روان سازد. در بد مخمصه‌ای اسیر شده بود. اگر در شرایط و با عنوانی دیگر با او آشنا شده بود جای امیدواری باقی می‌ماند اما حالا راهی جز رفتن نداشت. 

Sayehaye farib
BAM פרסית

برای صدمین بار دست بر چهره کشید تا رد اشک‌های بی‌امانش را که بی‌وقفه جاری بود پاک کند. کنترلی روی این قطرات غلتان نداشت. فقط فکر کردن به ترک این خانه و ندیدن او کافی بود تا اشک‌هایش را روان سازد. در بد مخمصه‌ای اسیر شده بود. اگر در شرایط و با عنوانی دیگر با او آشنا شده بود جای امیدواری باقی می‌ماند اما حالا راهی جز رفتن نداشت.