Advanced Search
قاسمی, فاطمه
ALI

از خانواده مسعود، هيچ‌كس به دفترخانه نيامده بود، جز دو تن از دوستانش، به عنوان شاهد، كه من اصلا به آن‌ها نگاه نكردم كه بدانم كيستند. در آن چند دقيقه هم، حتي براي يك لحظه به صورت مسعود نگاه نكردم. بعد از سوالات كليشه‌اي، خيلي سريع دفتر را امضا كرده و با بابا از دفترخانه خارج شدم. قبلا از طريق وكيل مهريه‌ام را كه چون عقد كرده بودم، فقط نيمي از آن به من تعلق مي‌گرفت بخشيده بودم. چرا كه ارزشي براي گرفتن نداشت. من چيزهاي گران‌قيمت‌تر از سكه و خانه را از دست داده بودم. من، چند ماه عشق و محبت را به پاي كسي ريخته بودم كه خودش را لايق آن نمي‌دانست.

Ba to ta behesht
GHA פרסית

از خانواده مسعود، هيچ‌كس به دفترخانه نيامده بود، جز دو تن از دوستانش، به عنوان شاهد، كه من اصلا به آن‌ها نگاه نكردم كه بدانم كيستند. در آن چند دقيقه هم، حتي براي يك لحظه به صورت مسعود نگاه نكردم. بعد از سوالات كليشه‌اي، خيلي سريع دفتر را امضا كرده و با بابا از دفترخانه خارج شدم. قبلا از طريق وكيل مهريه‌ام را كه چون عقد كرده بودم، فقط نيمي از آن به من تعلق مي‌گرفت بخشيده بودم. چرا كه ارزشي براي گرفتن نداشت. من چيزهاي گران‌قيمت‌تر از سكه و خانه را از دست داده بودم. من، چند ماه عشق و محبت را به پاي كسي ريخته بودم كه خودش را لايق آن نمي‌دانست.