Advanced Search
احسانی, آزاده
شقایق

پلک هایم را به هم فشردم و قطرات اشک از لابه لای مژه ها شره کرد… کی آنقدر اشک در چشمانم جمع شده بود؟ حرکت قطرات اشک را روی قوص گونه هایم حس کردم… و من کجا شنیده بودم که در خواب تمام حواس غیرفعال هستند؟

نمی دانم چقدر گذشت… چشمانم همچنان بسته بود و به صدای زوزه ی بی امان باد گوش می دادم…نمی دانستم چه ساعتی از شبانه روز است… نمی دانستم هوا تاریک است یا روشن شب است یا روز ؟

پاییزان
EHS פרסית .

پلک هایم را به هم فشردم و قطرات اشک از لابه لای مژه ها شره کرد… کی آنقدر اشک در چشمانم جمع شده بود؟ حرکت قطرات اشک را روی قوص گونه هایم حس کردم… و من کجا شنیده بودم که در خواب تمام حواس غیرفعال هستند؟

نمی دانم چقدر گذشت… چشمانم همچنان بسته بود و به صدای زوزه ی بی امان باد گوش می دادم…نمی دانستم چه ساعتی از شبانه روز است… نمی دانستم هوا تاریک است یا روشن شب است یا روز ؟