חיפוש מתקדם
عبدی, لیلا
ARYENA

کیمیا، اون‌قدر اون ورق رو نجو! یه نگاه به اون ساعت بنداز! کیمیا سرش را از روی دفتر زبانش بلند کرد و برای لحظه‌ای با زبان باز به مادر چشم دوخت. هنوز درگیر مطلبی بود که خوانده بود. تازه کلمات مادر در ذهنش حلاجی می‌شد. نگاهش را به ساعت دوخت، از هفت و نیم چند دقیقه‌ای گذشته بود. چشمانش آرام آرام گرد شد و وحشت‌زده نگاهی به مادر انداخت و گفت: وای خاک عالم دیرم شد!...

مادر
آرام
آتش دل
فریب دل
سوگند
قهوه ترک
چند سطر زندگی
ABD פרסית

کیمیا، اون‌قدر اون ورق رو نجو! یه نگاه به اون ساعت بنداز! کیمیا سرش را از روی دفتر زبانش بلند کرد و برای لحظه‌ای با زبان باز به مادر چشم دوخت. هنوز درگیر مطلبی بود که خوانده بود. تازه کلمات مادر در ذهنش حلاجی می‌شد. نگاهش را به ساعت دوخت، از هفت و نیم چند دقیقه‌ای گذشته بود. چشمانش آرام آرام گرد شد و وحشت‌زده نگاهی به مادر انداخت و گفت: وای خاک عالم دیرم شد!...

مادر
ספורת
آرام
ספורת
عشق خاموش
ספורת
نیروی بیکران و خواب آرام
ממוין
تقدیر بود
ספורת
آتش دل
ספורת
فریب دل
ספורת
سوگند
ספורת
قهوه ترک
ספורת
از عشق گریزانم...
ספורת
به خیالم...
ספורת
طلسم جدایی
ספורת
راه طولانی بود از عشق حرف زدیم
ספורת
غزل واره های دلم
ספורת
مهاجرین ونگرانی هایشان
ממוין
فراموشت خواهم کرد
ספורת
روز هزار ساعت دارد
ספורת
کرمان و کودکی ها
ספורת
چهار شنبه سوری
שירה
اسم قشنگ یلدا
ילדים