חיפוש מתקדם
ایشی گورو, کازوأو
ققنوس

کتاب «تسلی‌ناپذیر» نوشته‌ی «کازوئو ایشی گورو» و ترجمه‌ی «سهیل سُمّی» است. ناشر درباره‌ی کتاب آورده است: «تسلی‌ناپذیر رمان عدم قطعیت است، آغازی ناگهانی، پایانی ناگهانی‌تر، شخصیت‌های این رمان و اتفاقات آن هر یک به‌جای روشن‌ترکردن ماجرا، بر پیچ‌وخم این "لابیرنت" هزارتو می‌افزایند. در این رمان داستانی تعریف نمی‌شود، بلکه انگار راوی کابوسی را تعریف می‌کند که شاید به داستانی دیگر مربوط بوده. "تسلی‌ناپذیر" گویی سایه‌ی یک رمان است و راوی آن در این عالم غرق در سایه گم است. سرتاسر داستان تلاش راوی است برای روشن‌ترکردن رازی که به نظر دهشتناک می‌آید، اما از آغاز تا به آخر رمان این عدم قطعیت است که بر خط به خط اثر سایه افکنده است.» در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «لحظه‌ای درنگ کردم تا نفسم جا بیاید و نگاهی به محیط اطرافم بیندازم. خورشید بر فراز میدان به‌تدریج در سراشیبی غروب بود. همان‌طور که گوستاو هشدار داده بود، نسیم خنکی می‌وزید که هرازگاه سایبان‌های اطراف کافه را می‌لرزاند. اما به‌رغم باد، اکثر میزها اشغال بودند. بسیاری از مشتری‌ها به نظر توریست بودند، اما عده‌ی زیاد دیگری را هم دیدم که شبیه افراد محلی بودند، کسانی که زودهنگام محل کارشان را ترک کرده بودند و حین نوشیدن قهوه و خواندن روزنامه خستگی در می‌کردند.» این کتاب را انتشارات «ققنوس» منتشر کرده است.

کورش
کلیدر
سه تار
تسلی ناپذیر
ISH פרסית

کتاب «تسلی‌ناپذیر» نوشته‌ی «کازوئو ایشی گورو» و ترجمه‌ی «سهیل سُمّی» است. ناشر درباره‌ی کتاب آورده است: «تسلی‌ناپذیر رمان عدم قطعیت است، آغازی ناگهانی، پایانی ناگهانی‌تر، شخصیت‌های این رمان و اتفاقات آن هر یک به‌جای روشن‌ترکردن ماجرا، بر پیچ‌وخم این "لابیرنت" هزارتو می‌افزایند. در این رمان داستانی تعریف نمی‌شود، بلکه انگار راوی کابوسی را تعریف می‌کند که شاید به داستانی دیگر مربوط بوده. "تسلی‌ناپذیر" گویی سایه‌ی یک رمان است و راوی آن در این عالم غرق در سایه گم است. سرتاسر داستان تلاش راوی است برای روشن‌ترکردن رازی که به نظر دهشتناک می‌آید، اما از آغاز تا به آخر رمان این عدم قطعیت است که بر خط به خط اثر سایه افکنده است.» در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «لحظه‌ای درنگ کردم تا نفسم جا بیاید و نگاهی به محیط اطرافم بیندازم. خورشید بر فراز میدان به‌تدریج در سراشیبی غروب بود. همان‌طور که گوستاو هشدار داده بود، نسیم خنکی می‌وزید که هرازگاه سایبان‌های اطراف کافه را می‌لرزاند. اما به‌رغم باد، اکثر میزها اشغال بودند. بسیاری از مشتری‌ها به نظر توریست بودند، اما عده‌ی زیاد دیگری را هم دیدم که شبیه افراد محلی بودند، کسانی که زودهنگام محل کارشان را ترک کرده بودند و حین نوشیدن قهوه و خواندن روزنامه خستگی در می‌کردند.» این کتاب را انتشارات «ققنوس» منتشر کرده است.

فتنه شادیاخ
ספורת
درمان سبز
ספורת
چهل دخترون
ספורת
گوژ پشت نتردام
ספורת
دکتر ژیواگو
ספורת
کورش
ממוין
شگفتی های جهان
ממוין
قانون نانوشته
ספורת
کلیدر
ספורת
سایه های شب
ספורת
سه تار
ספורת
غولهای یخی
ספורת
هولا...هولا
ספורת
ما این جا هستیم
ספורת
شام مهتاب
ספורת
گدای خون بس
ספורת
پسر نوش آفرین
ספורת
شب ها تهران آرام است
ספורת
نام تمام مردگان یحیاست
ספורת
بادبادک باز
ספורת