חיפוש מתקדם
زمانی, سروناز
نشر علی

نیروانا بارها از خودش پرسیده بود که عشق مگر زمان خاصی دارد ؟ مگر می شود انسان به زور به خودش بقبولاند که عاشق نیست ؟ اخر چقدر یک انسان می توانست احمق باشد که هورمون و عشق را برای هشت سال اشتباهی بگیرد؟
چطور میشد که گاهی او را دوست داشت ،گاهی عاشقانه می پرستیدش ،لحظه ای از او متنفر بود وبعد به او مشکوک ؟ نمی شد بازیگردان زودتر کارت تاروتش را رو کند...با دقت بیشتری بازی میکرد،نباید می باخت اخر میدانی تبسم مرگ را به چشم دیدن کار هرکسی نبود ...

پیچک عشق
خیال عشق
عشق
داغ عشق
تبسم مرگ
ZAM פרסית

نیروانا بارها از خودش پرسیده بود که عشق مگر زمان خاصی دارد ؟ مگر می شود انسان به زور به خودش بقبولاند که عاشق نیست ؟ اخر چقدر یک انسان می توانست احمق باشد که هورمون و عشق را برای هشت سال اشتباهی بگیرد؟
چطور میشد که گاهی او را دوست داشت ،گاهی عاشقانه می پرستیدش ،لحظه ای از او متنفر بود وبعد به او مشکوک ؟ نمی شد بازیگردان زودتر کارت تاروتش را رو کند...با دقت بیشتری بازی میکرد،نباید می باخت اخر میدانی تبسم مرگ را به چشم دیدن کار هرکسی نبود ...

پیچک عشق
ספורת
قصۀ عشق من
ספורת
حسی شبیه عشق
ספורת
خدا و انسان
ספורת
خیال عشق
ספורת
عشق خاموش
ספורת
تقدیر بود
ספורת
تا ثریا عشق
שירה
عشق
ספורת
عشق ماندگار
ספורת
بابک، عشق، حماسه
ספורת
عطر قالی نسیم عشق
ספורת
داغ عشق
ספורת
گاهی به من نگاه کن
ספורת
عشق ممنوعه
ספורת
بی تو محاله
ספורת
خلسه ی عشق
ספורת
راه طولانی بود از عشق حرف زدیم
ספורת
عشق گمشده
ספורת
فراموشت خواهم کرد
ספורת