هر کسی یا چیزی در یک لحظه ی خاص بوی جایی را می دهد که به آن جا تعلق دارد. ماهی ها که می میرند بوی دریا می دهند و مدادها وقتی که شعر می نویسند بوی جنگل را. نمی دانم بین نوال و رود کارون، شباهنگام که شباویز بر شاخسار خشکیده ی درختان چنگ می اندازد چه ها گذشته است که این گونه شفاف و زلال چون تجلی مهتاب بر سینه ی کوچک برکه می درخشد.
هر کسی یا چیزی در یک لحظه ی خاص بوی جایی را می دهد که به آن جا تعلق دارد. ماهی ها که می میرند بوی دریا می دهند و مدادها وقتی که شعر می نویسند بوی جنگل را. نمی دانم بین نوال و رود کارون، شباهنگام که شباویز بر شاخسار خشکیده ی درختان چنگ می اندازد چه ها گذشته است که این گونه شفاف و زلال چون تجلی مهتاب بر سینه ی کوچک برکه می درخشد.