برای هدایت رنج انسان رنج عبث” سیزیف” از اساطیر یونان است که در عرصه تاختوتاز کور نیروهایی بسی مقتدر و بیرحم، لگدمال میشود. در دوران جنگ هدایت “ افسانه سیزیف” اثر نویسنده فرانسوی آلبر کامو را که تازه نشر یافته بود به دست آورد وخواند و از آن جمله خواندن آن را با شوق مستور نشدنی به نگارنده توصیه کرد. سخن کامو درباره پوچی زندگی انسان و مطلوب بودن خودکشی، برای هدایت تازگی نداشت.
استدلال کامو درباره آنکه انسان در سرای وجود یک” مهمان ناخوانده” است، نظیر استدلال سارتر درباره اینکه “ نای تهی” وجود انسان سرشار از دلهره است، برای هدایت که مدتها بود” بوف کور” را ایجاد کرده بود، سخنان کهنهای بود. در “ بوف کور” همه اینها گفته شده بود. هدایت مانند کامو مدتها پیش، خود را “ بوف کور”، یک “ انسان زائد”، یک” انسان غریبه” احساس میکرد. نه هدایت و نه کامو نخواستند از نوعی “ مشاهده واقعیت” فراتر بروند. مطلب “ انسانهای زائد”، مطلب “ تضاد بوفهای کور با دنیای رجالهها” مطلب مهمی است ولی این مسئله انسانشناسی ( آنتروپولوژیک) و زیستشناسی( بیولوژیک) نیست. این یک مسئله تاریخی – اجتماعی است و آن را نه از راه خودکشی و اعلام پوچی زندگی، بلکه از طریق تلاشهای مرارتبار دیگری باید حل کرد: رهایی انسان در نبرد اوست
برای هدایت رنج انسان رنج عبث” سیزیف” از اساطیر یونان است که در عرصه تاختوتاز کور نیروهایی بسی مقتدر و بیرحم، لگدمال میشود. در دوران جنگ هدایت “ افسانه سیزیف” اثر نویسنده فرانسوی آلبر کامو را که تازه نشر یافته بود به دست آورد وخواند و از آن جمله خواندن آن را با شوق مستور نشدنی به نگارنده توصیه کرد. سخن کامو درباره پوچی زندگی انسان و مطلوب بودن خودکشی، برای هدایت تازگی نداشت.
استدلال کامو درباره آنکه انسان در سرای وجود یک” مهمان ناخوانده” است، نظیر استدلال سارتر درباره اینکه “ نای تهی” وجود انسان سرشار از دلهره است، برای هدایت که مدتها بود” بوف کور” را ایجاد کرده بود، سخنان کهنهای بود. در “ بوف کور” همه اینها گفته شده بود. هدایت مانند کامو مدتها پیش، خود را “ بوف کور”، یک “ انسان زائد”، یک” انسان غریبه” احساس میکرد. نه هدایت و نه کامو نخواستند از نوعی “ مشاهده واقعیت” فراتر بروند. مطلب “ انسانهای زائد”، مطلب “ تضاد بوفهای کور با دنیای رجالهها” مطلب مهمی است ولی این مسئله انسانشناسی ( آنتروپولوژیک) و زیستشناسی( بیولوژیک) نیست. این یک مسئله تاریخی – اجتماعی است و آن را نه از راه خودکشی و اعلام پوچی زندگی، بلکه از طریق تلاشهای مرارتبار دیگری باید حل کرد: رهایی انسان در نبرد اوست