با ورود او صدای مادر قطع شد. آقا پرویز با عصبانیت از جا برخاست و به سمتش رفت. آذین سلامیزیر لب گفت و سر جایش ایستاد. آقا پرویز دو دستش را پشت کمرش در هم قفل کرد و گفت: کجا بودی؟ سکوت کرد. -نشنیدی چی گفتم؟ تا این وقت شب کجا بودی؟ آهسته گفت: -پارک -این وقت شب تو پارک چه غلطی می کردی؟ مادرش گفت: آقا پرویز تو رو ارواح خاک پدر مادرت کوتاه بیا. عصبی هستی سکته میکنی آقا. مرد که کلافگی از سر و رویش می بارید اما همه ی تلاشش بر خودداری بود گفت: -بذار سکته کنم بمیرم از دست این دختر راحت بشم. آذین با شنیدن حرف پدر جسور شد و گفت: _چرا از دستم راحت بشین؟ مگه چیکار کردم؟ نمی خوام شوهر کنم مگه زوره؟ اینجا زیادم؟ اینجا مزاحمم ؟ باشه از اینجا میرم. آقا پرویز با حالت تمسخرگفت: _کدوم قبرستونی میری مثلاً؟ – هر جا برم بهتر از اینجاست.
با ورود او صدای مادر قطع شد. آقا پرویز با عصبانیت از جا برخاست و به سمتش رفت. آذین سلامیزیر لب گفت و سر جایش ایستاد. آقا پرویز دو دستش را پشت کمرش در هم قفل کرد و گفت: کجا بودی؟ سکوت کرد. -نشنیدی چی گفتم؟ تا این وقت شب کجا بودی؟ آهسته گفت: -پارک -این وقت شب تو پارک چه غلطی می کردی؟ مادرش گفت: آقا پرویز تو رو ارواح خاک پدر مادرت کوتاه بیا. عصبی هستی سکته میکنی آقا. مرد که کلافگی از سر و رویش می بارید اما همه ی تلاشش بر خودداری بود گفت: -بذار سکته کنم بمیرم از دست این دختر راحت بشم. آذین با شنیدن حرف پدر جسور شد و گفت: _چرا از دستم راحت بشین؟ مگه چیکار کردم؟ نمی خوام شوهر کنم مگه زوره؟ اینجا زیادم؟ اینجا مزاحمم ؟ باشه از اینجا میرم. آقا پرویز با حالت تمسخرگفت: _کدوم قبرستونی میری مثلاً؟ – هر جا برم بهتر از اینجاست.