חיפוש מתקדם
صنیعی, پری نوش
ROUZ BAHAN

همیشه از کارهای پروانه تعجب میکردم. اصلا به فکر آبروی آقا جونش نبود.توی خیابون بلند حرف میزد و به ویترین مغازه ها نگاه میکرد،گاهی هم می ایستاد و یک چیزایی رو به من نشون میداد .هر چی میگفتم زشته،بیا بریم، محل نمیزاشت.

حتی یکبار منو از اون طرف خیابون صدا کرد،اون هم به اسم کوچیک،نزدیک بود از خجالت آب بشم برم توی زمین.خدا رحم کرد که هیچکدوم از داداشام اون اطراف نبودند و گرنه خدا میدونه چی میشد.

LELIA
چتر خیس
آبنوس
شهر زیبا
آشور
سهم من
SAN פרסית

همیشه از کارهای پروانه تعجب میکردم. اصلا به فکر آبروی آقا جونش نبود.توی خیابون بلند حرف میزد و به ویترین مغازه ها نگاه میکرد،گاهی هم می ایستاد و یک چیزایی رو به من نشون میداد .هر چی میگفتم زشته،بیا بریم، محل نمیزاشت.

حتی یکبار منو از اون طرف خیابون صدا کرد،اون هم به اسم کوچیک،نزدیک بود از خجالت آب بشم برم توی زمین.خدا رحم کرد که هیچکدوم از داداشام اون اطراف نبودند و گرنه خدا میدونه چی میشد.

مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و نا پدید شد
ספורת
پدر آن دیگران
ספורת
غربت نشین عشق
ספורת
سمت تاریک کلامت
ספורת
آن تابستان
ספורת
LELIA
تا بینهایت
ספורת
چند سطر زندگی
ספורת
چتر خیس
ספורת
کوه شیشه ای
وقتی باران می بارد
ספורת
زیر گنبد کبود
ספורת
آبنوس
ספורת
پسر ها هم گریه می کنند
ספורת
شهر زیبا
ספורת
سهم من از بودن تو
ספורת
آشور
ספורת
متولد ماه جغد
ספורת
روز را بلند تر می خواهم
ספורת
من،دختر ابراهیم...
ספורת