חיפוש מתקדם
قدیری, محرابه سادات
نشر علی

از اون همه نزدیکی، از اینکه عطرم می‌پیچید تو بینی‌ش و نفسم می‌خورد تو صورتش جا خورده‌بود. شاید هم توقع نداشت اون‌قدر یخی و طلبکار بپرسم چرا برگشته، من اما تو اون لحظه از خودم عصبانی بودم. بودنش منو زجر می‌داد. حس خودم منو زجر می‌داد. اینکه نمی‌تونستم از کنارش بگذرم، اینکه بعد این همه سال هنوز دلم با دیدنش می‌لرزید و به خودم نمی‌تونستم دروغ بگم، عصبی‌م کرد. از خودم عصبانی بودم که با ابروهای گره‌ شده زل زده بودم تو چشم‌هاش و ازش می‌پرسیدم چرا اونجاست. نفس‌هام از سر کلافگی، از سر درموندگی به شماره افتاد.

سهم من
چتر خیس
صوفی
روز را بلند تر می خواهم
GHA פרסית

از اون همه نزدیکی، از اینکه عطرم می‌پیچید تو بینی‌ش و نفسم می‌خورد تو صورتش جا خورده‌بود. شاید هم توقع نداشت اون‌قدر یخی و طلبکار بپرسم چرا برگشته، من اما تو اون لحظه از خودم عصبانی بودم. بودنش منو زجر می‌داد. حس خودم منو زجر می‌داد. اینکه نمی‌تونستم از کنارش بگذرم، اینکه بعد این همه سال هنوز دلم با دیدنش می‌لرزید و به خودم نمی‌تونستم دروغ بگم، عصبی‌م کرد. از خودم عصبانی بودم که با ابروهای گره‌ شده زل زده بودم تو چشم‌هاش و ازش می‌پرسیدم چرا اونجاست. نفس‌هام از سر کلافگی، از سر درموندگی به شماره افتاد.

کاش منهم یک یهودی بودم
ספורת
جنگ در روز بخشایش
ממוין
سهم من
ספורת
چتر خیس
ספורת
انگار خودم نیستم
با تو تا بهشت
ספורת
صوفی
ספורת
پنجمین فصل سال
ספורת
ضربان تنهایی
ספורת
ماکارونی هفت رنگ
ספורת
شاید خدا گم شد !
ספורת
غزل واره های دلم
ספורת
خودم می خوانم
ממוין
دست هایت را به من بده
ספורת
رقصنده با تاریکی
ספורת
خاکستری در باد
ספורת
روز هزار ساعت دارد
ספורת
متولد ماه جغد
ספורת
مجنونت ماندم
ספורת
صفر بهتر از هیچ است
ספורת