חיפוש מתקדם
قاسمی, فاطمه
نشرعلی

از خانواده مسعود، هيچ‌كس به دفترخانه نيامده بود، جز دو تن از دوستانش، به عنوان شاهد، كه من اصلا به آن‌ها نگاه نكردم كه بدانم كيستند. در آن چند دقيقه هم، حتي براي يك لحظه به صورت مسعود نگاه نكردم. بعد از سوالات كليشه‌اي، خيلي سريع دفتر را امضا كرده و با بابا از دفترخانه خارج شدم. قبلا از طريق وكيل مهريه‌ام را كه چون عقد كرده بودم، فقط نيمي از آن به من تعلق مي‌گرفت بخشيده بودم. چرا كه ارزشي براي گرفتن نداشت. من چيزهاي گران‌قيمت‌تر از سكه و خانه را از دست داده بودم. من، چند ماه عشق و محبت را به پاي كسي ريخته بودم كه خودش را لايق آن نمي‌دانست.

سوگند
قهوه ترک
یک نگاه
صبور
جادوگر
جشن جنگل
با تو تا بهشت
GHA פרסית

از خانواده مسعود، هيچ‌كس به دفترخانه نيامده بود، جز دو تن از دوستانش، به عنوان شاهد، كه من اصلا به آن‌ها نگاه نكردم كه بدانم كيستند. در آن چند دقيقه هم، حتي براي يك لحظه به صورت مسعود نگاه نكردم. بعد از سوالات كليشه‌اي، خيلي سريع دفتر را امضا كرده و با بابا از دفترخانه خارج شدم. قبلا از طريق وكيل مهريه‌ام را كه چون عقد كرده بودم، فقط نيمي از آن به من تعلق مي‌گرفت بخشيده بودم. چرا كه ارزشي براي گرفتن نداشت. من چيزهاي گران‌قيمت‌تر از سكه و خانه را از دست داده بودم. من، چند ماه عشق و محبت را به پاي كسي ريخته بودم كه خودش را لايق آن نمي‌دانست.

داستان یک صبح بهاری
ספורת
کاش منهم یک یهودی بودم
ספורת
تنهاترین حامی
ספורת
تقدیر بود
ספורת
حاکم کیست ؟ حالم چیست؟
ספורת
مردان غریب من
ספורת
یار قدیمی
ספורת
سوگند
ספורת
قهوه ترک
ספורת
گاهی به من نگاه کن
ספורת
یک نگاه
ספורת
خشم و غیرت
ספורת
صبور
ספורת
پنجمین فصل سال
ספורת
جادوگر
ספורת
خودم می خوانم
ממוין
تقدیر نا گزیر
ספורת
رقصنده با تاریکی
ספורת
واپسین نگاه
ספורת
جشن جنگل
ירוק