Advanced Search
دلنواز, دریا
Nashre Ali

انتشارات علی منتشر کرد:
دیدی پوست نارنگی رو که باز می کنی بوش می پیچه انگار که اون باغ درختای نارنگی جاده نمک آبرود و آوردی توی خونه؟ پوست دستت بوی عطرشو می گیره، یه جوری که تا چند دقیقه هر نفسی می کشی سینه ت پر میشه از عطر نارنگی... عطر و بوی توام برام حکم همین پوست نارنگی رو داره! هرجا باشم و تو نزدیکم باشی، بوتو حس می کنم! اون روز... چند دقیقه قبل از اینکه جلوی در آموزشگاه ببینمت، بوی تنتو حس کردم. فکر کردم باز زده به سرم اما تو بودی که نقاشی های دختر بچه رو از روی زمین برداشتی. گمونم یاد نقاشی سیاه و سفید خودت افتاده بودی... اسمشو چی گذاشته بودی؟ شهر زیبا!
به پهلو شد و مشتش را باز کرد. پوست نارنگی ها از میان مشتش سقوط کردند و افتادند روی رادیاتور... همه پوست پرتقال می ریزن تو آتیش تو اما پوست نارنگی مینداختی! مهتاب تو هنوزم توی بیست سالگیت موندی، هنوزم بعد پوست گرفتن نارنگی ها دستاتو میمالی به پوستشون و بو می کشی. نارنگی بوی اون روزای سرد و میده که از در آموزشگاه میدوییدی داخل، می رفتی دستاتو میگرفتی روی بخاری، اون وقتا سردی دستا به دمای هوا بود و گرمیش به داغی بخاری! اون وقتا... کی میدونستم دوری چیه! دلتنگی چیه؟

بوی نا
BIMARIHAYE POOST
SAHM-E MAN
Ta binahayat
Chatre khis
Ba to vali tanha
شهر زیبا
DEL פרסית

انتشارات علی منتشر کرد:
دیدی پوست نارنگی رو که باز می کنی بوش می پیچه انگار که اون باغ درختای نارنگی جاده نمک آبرود و آوردی توی خونه؟ پوست دستت بوی عطرشو می گیره، یه جوری که تا چند دقیقه هر نفسی می کشی سینه ت پر میشه از عطر نارنگی... عطر و بوی توام برام حکم همین پوست نارنگی رو داره! هرجا باشم و تو نزدیکم باشی، بوتو حس می کنم! اون روز... چند دقیقه قبل از اینکه جلوی در آموزشگاه ببینمت، بوی تنتو حس کردم. فکر کردم باز زده به سرم اما تو بودی که نقاشی های دختر بچه رو از روی زمین برداشتی. گمونم یاد نقاشی سیاه و سفید خودت افتاده بودی... اسمشو چی گذاشته بودی؟ شهر زیبا!
به پهلو شد و مشتش را باز کرد. پوست نارنگی ها از میان مشتش سقوط کردند و افتادند روی رادیاتور... همه پوست پرتقال می ریزن تو آتیش تو اما پوست نارنگی مینداختی! مهتاب تو هنوزم توی بیست سالگیت موندی، هنوزم بعد پوست گرفتن نارنگی ها دستاتو میمالی به پوستشون و بو می کشی. نارنگی بوی اون روزای سرد و میده که از در آموزشگاه میدوییدی داخل، می رفتی دستاتو میگرفتی روی بخاری، اون وقتا سردی دستا به دمای هوا بود و گرمیش به داغی بخاری! اون وقتا... کی میدونستم دوری چیه! دلتنگی چیه؟

بوی نا
Fiction
BIMARIHAYE POOST
Sorted
SAHM-E MAN
Fiction
آن تابستان
Fiction
BOOYE JOOYE MOULIAN
Fiction
بوی درختان کاج
Fiction
Ta binahayat
Fiction
Chand satre zendegi
Fiction
Chatre khis
Fiction
Hanoozam doostash daram
Fiction
Ba to vali tanha
Fiction
An sooye marze eshgh
Fiction
مهتاب در چشمان او می درخشید
Fiction
اما تو جانم می بری
Fiction
متولد ماه جغد
Fiction
برای پدر بزرگ
Children
مجنونت ماندم
Fiction
آسمان دیشب ، آسمان امشب
Fiction
زنی که عاشق می شود
شیره می گیره از گلا برای کی؟ برای ما
Children