חיפוש מתקדם
مهیار, پانته آ
کتاب نغمه

یک جفت چشم آبی در مقابل چشمانش می درخشید. سالهای سال انتظار کشیده بود. سال ها منتظر یک نقطه شروع بود. لحظه ای که انتظارش به پایان رسد و چیزی شروع شود. آخرین لحظه از انتظاری که بس سخت بود چراکه نمی دانست اصلا به سر خواهد رسید یا نه؟
و حالا این دو چشم آبی، انتظار را به سر آورده بودند...

کم خونی
تبسم مرگ
آخرین لحظه
MAH פרסית

یک جفت چشم آبی در مقابل چشمانش می درخشید. سالهای سال انتظار کشیده بود. سال ها منتظر یک نقطه شروع بود. لحظه ای که انتظارش به پایان رسد و چیزی شروع شود. آخرین لحظه از انتظاری که بس سخت بود چراکه نمی دانست اصلا به سر خواهد رسید یا نه؟
و حالا این دو چشم آبی، انتظار را به سر آورده بودند...

لحظه عاشق شدن
ספורת
محمّد - 23 سال
ממוין
آخرین رقص برگ
ספורת
یکی از زنها دارد می میرد
ספורת
نیمه تاریک مه
ספורת
پیراهن آبی
ספורת
نبض لحظه ها
ספורת
آخرین نبرد هیتلر
ממוין
شبهای انتظار
ספורת
کم خونی
ממוין
آخرین پناه
ספורת
پایان انتظار
ספורת
اینجا آسمانش آبی است
ספורת
غزل واره های دلم
ספורת
بی سرزمین
ספורת
آهوی وحشی
ספורת
آخرین رویا
ספורת
معمای دیوانه ی کله آبی
ילדים
تبسم مرگ
ספורת
آرام جانم
ספורת