חיפוש מתקדם
فرخی, بیتا
برکه خورشید

بالاخره با قطره‌ای باران که روی پیشانی‌ام افتاد ذهنم را آزاد کردم و تازه توانستم مردی را ببینم که عجیب‌ترین و در عین حال جذاب‌ترین شخصی بود که در زندگی‌ام دیده بودم. اصلا انگار همان عجیب و متفاوت بودن جذابش کرده بود و می‌خواستم پی به طرز زندگی‌اش ببرم. برای این‌که توجه‌اش را جلب کنم با پا به پهلوی اسب کوبیدم و با هی بلندی، اسب را وادار کردم سریع‌تر برود. می‌توانستم قیافه متعجب‌اش را پشت سرم مجسم کنم و همین لبخندم را بزرگتر می‌کرد.

دلربا
پشت کوه
از پشت شیشه
FAR פרסית

بالاخره با قطره‌ای باران که روی پیشانی‌ام افتاد ذهنم را آزاد کردم و تازه توانستم مردی را ببینم که عجیب‌ترین و در عین حال جذاب‌ترین شخصی بود که در زندگی‌ام دیده بودم. اصلا انگار همان عجیب و متفاوت بودن جذابش کرده بود و می‌خواستم پی به طرز زندگی‌اش ببرم. برای این‌که توجه‌اش را جلب کنم با پا به پهلوی اسب کوبیدم و با هی بلندی، اسب را وادار کردم سریع‌تر برود. می‌توانستم قیافه متعجب‌اش را پشت سرم مجسم کنم و همین لبخندم را بزرگتر می‌کرد.

از چاله به چاه
ספורת
شب های بی پناهی
ספורת
کسی پشت سرم آب نریخت
ספורת
تقدیر بود
ספורת
نجوه گر اسب
ספורת
توّلدی دیگر
שירה
پشت پرده های حرمسرا
ממוין
دلربا
ספורת
پشت کوه
ספורת
مرا به نام من بخوان
ספורת
خیابان سیزدهم
ספורת
عطر بهار نارنج
ספורת
چهل سالگی
ספורת
شهر تمشک های خونی
ספורת
منظره پشت شیشه
ספורת
سونای زعفرانیه
ספורת
غزل واره های دلم
ספורת
کارناوال دنیا
ספורת
فراموشت خواهم کرد
ספורת
آرام جانم
ספורת