دختري به نام كيهان كه بعد از شركت در دوره هاي آموزشي ماساژ درماني، سالن ماساژ خود را افتتاح كرده، متوجه پسر يكي از مراجعينش به نام اديب مي شود كه بي اعتقاد به طب سنتي تنها براي نجات مادربزرگش به مطب پدر كيهان آن هم در زمان چله نشيني اش رفته و بعد از ديدن حكيم در لباس درويشي، او را دكتر قلابي و كلاهبرداري كه از مردم سوءاستفاده مي كند، ناميده است. كيهان براي نجات پدر خود از بدنامي قرار ملاقاتي با اين پسر مي گذارد، تنها شرط اديب براي پايان دادن به غيظ خود، آمدن پدر و دختر به شيراز براي درمان مادربزرگش است. شرطي كه حكيم بابا با شنيدنش رنگ از رخسارش مي رود، سفر به شيراز؟ چه رازي درباره ي شيراز و نامه هاي بي نشاني كه به دست كيهان مي رسد وجود دارد كه اينگونه پيرمرد را آشفته كرده است؟
دختري به نام كيهان كه بعد از شركت در دوره هاي آموزشي ماساژ درماني، سالن ماساژ خود را افتتاح كرده، متوجه پسر يكي از مراجعينش به نام اديب مي شود كه بي اعتقاد به طب سنتي تنها براي نجات مادربزرگش به مطب پدر كيهان آن هم در زمان چله نشيني اش رفته و بعد از ديدن حكيم در لباس درويشي، او را دكتر قلابي و كلاهبرداري كه از مردم سوءاستفاده مي كند، ناميده است. كيهان براي نجات پدر خود از بدنامي قرار ملاقاتي با اين پسر مي گذارد، تنها شرط اديب براي پايان دادن به غيظ خود، آمدن پدر و دختر به شيراز براي درمان مادربزرگش است. شرطي كه حكيم بابا با شنيدنش رنگ از رخسارش مي رود، سفر به شيراز؟ چه رازي درباره ي شيراز و نامه هاي بي نشاني كه به دست كيهان مي رسد وجود دارد كه اينگونه پيرمرد را آشفته كرده است؟