Advanced Search
لاری, نیلوفر

زکی! زده بود دمار از روزگار ماشین من درآورده بود و یه خسارت چند میلیونی گذاشته بود روی دستم، تازه دو قورت و نیمش باقی بود. ماموریتش تموم شده بود. دیگه باید می‌رفت. با این کارش به‌قدر کافی تونسته بود حال منو جا بیاره. پس دیگه واسه چی بمونه و خودشو مضحکه‌ی دست عام کنه؟ وقتی داشت می‌رفت، بدون این‌که یه نگاه به من وامونده‌ی حیرون و بیچاره بندازه و از کاری که با من و ماشینم کرد ذره‌ای پشیمونی و ناراحتی به دل خودش راه بده، با تهدید و خط و نشون گفت: دیگه با آبروم بازی نکن!

GHAM PARAST
Khalseye eshgh
Tabe divanegi
Telesme jodayi
برزخ
بالماسکه
Az eshgh gorizanam
LAR פרסית

زکی! زده بود دمار از روزگار ماشین من درآورده بود و یه خسارت چند میلیونی گذاشته بود روی دستم، تازه دو قورت و نیمش باقی بود. ماموریتش تموم شده بود. دیگه باید می‌رفت. با این کارش به‌قدر کافی تونسته بود حال منو جا بیاره. پس دیگه واسه چی بمونه و خودشو مضحکه‌ی دست عام کنه؟ وقتی داشت می‌رفت، بدون این‌که یه نگاه به من وامونده‌ی حیرون و بیچاره بندازه و از کاری که با من و ماشینم کرد ذره‌ای پشیمونی و ناراحتی به دل خودش راه بده، با تهدید و خط و نشون گفت: دیگه با آبروم بازی نکن!

GHAM PARAST
Fiction
امیدی به بهار نیست
Fiction
KASI POSHTE SARAM AB NARIKHT
Fiction
تقدیر بود
Fiction
چلّه نشین عشق
Fiction
Hamnava ba taranehaye deltangi
Fiction
Khalseye eshgh
Fiction
رقص شعله ها
Fiction
Tabe divanegi
Fiction
Telesme jodayi
Fiction
Rah toolani bood az eshgh harf zadim
Fiction
امشب به یادت خواهم گریست
Fiction
غزل واره های دلم
Fiction
برزخ
Fiction
بی سرزمین
Fiction
قانون نانوشته
Fiction
بالماسکه
Fiction
فراموشت خواهم کرد
Fiction
من زنی انگلیسی بوده ام
Fiction
تو امیدم باش
Fiction