חיפוש מתקדם
عاصی م.ک., ساسان
ققنوس

مسافر از در فرودگاه بیرون آمد و نگاهی به اطراف انداخت. شهر برایش غریبه بود، اما تازگی نداشت، انگار که قبلاً در آن جا زندگی کرده باشد. نیازی نبود منتظر چمدان‌هایش بماند، چون چمدانی هم نداشت. خودش بود، یک کیف سفری کوچک و یک دست لباس تنش و مقداری پول. تا یادم نرفته بگویم مسافر با هواپیما آمده بود، چون اگر کسی با کشتی به شهری برود از بندر وارد شهر می‌شود و اگر با اتوبوس برود از ترمینال. من که نمی‌دانم از کجا آمده بود؛ این را هیچ وقت به کسی نمی‌گفت و به حدی بر این نگفتن اصرار داشت که آدم احساس می‌کرد هیچ وقت حتی به خودش هم نگفته است. بگذریم... شاید تا حالا حدس زده باشید، یا سعی کرده باشید حدس بزنید، که من چه کسی هستم. خودتان را به آن راه نزنید و نگویید این دیگر چه جهش بی‌وقتی بود. شک ندارم که پیش و بیش از هر چیز دلتان می‌خواهد بدانید من چه کسی هستم و تمام مدتی که این چند خط را می‌خوانده‌اید توی فکر کشف هویت من بوده‌اید. اعتراف کنید که به این کار عادت کرده‌اید! (بین خودمان باشد؛ کار خوبی نکرده‌اید که از همین اول‌کاری بی‌حواس بوده‌اید. هنوز پنج پاراگراف هم نگذشته بی‌معرفت‌ها!) به هر حال، هر حدسی زده باشید حتما اشتباه است. اعتراضی هم وارد نیست. چرا؟ چون احتمالاً حدس زده‌اید صمیمی‌ترین دوستش هستم، اما نه! مادرش هم نیستم، چون سبیل دارم... عصبانی شدن و غر زدن هم ندارد! به این زودی! خونسرد باشید

ماجرا از این قرار بود که...
ASI פרסית

مسافر از در فرودگاه بیرون آمد و نگاهی به اطراف انداخت. شهر برایش غریبه بود، اما تازگی نداشت، انگار که قبلاً در آن جا زندگی کرده باشد. نیازی نبود منتظر چمدان‌هایش بماند، چون چمدانی هم نداشت. خودش بود، یک کیف سفری کوچک و یک دست لباس تنش و مقداری پول. تا یادم نرفته بگویم مسافر با هواپیما آمده بود، چون اگر کسی با کشتی به شهری برود از بندر وارد شهر می‌شود و اگر با اتوبوس برود از ترمینال. من که نمی‌دانم از کجا آمده بود؛ این را هیچ وقت به کسی نمی‌گفت و به حدی بر این نگفتن اصرار داشت که آدم احساس می‌کرد هیچ وقت حتی به خودش هم نگفته است. بگذریم... شاید تا حالا حدس زده باشید، یا سعی کرده باشید حدس بزنید، که من چه کسی هستم. خودتان را به آن راه نزنید و نگویید این دیگر چه جهش بی‌وقتی بود. شک ندارم که پیش و بیش از هر چیز دلتان می‌خواهد بدانید من چه کسی هستم و تمام مدتی که این چند خط را می‌خوانده‌اید توی فکر کشف هویت من بوده‌اید. اعتراف کنید که به این کار عادت کرده‌اید! (بین خودمان باشد؛ کار خوبی نکرده‌اید که از همین اول‌کاری بی‌حواس بوده‌اید. هنوز پنج پاراگراف هم نگذشته بی‌معرفت‌ها!) به هر حال، هر حدسی زده باشید حتما اشتباه است. اعتراضی هم وارد نیست. چرا؟ چون احتمالاً حدس زده‌اید صمیمی‌ترین دوستش هستم، اما نه! مادرش هم نیستم، چون سبیل دارم... عصبانی شدن و غر زدن هم ندارد! به این زودی! خونسرد باشید