חיפוש מתקדם
روحی, سرو
نشر علی

بنیامین اخم کمرنگی کرد و همانطور که به صورت بهت زده اش نگاه می کرد، گفت: بدیع هستم! رها لال شده بود! عطر بنیامین کلا فضا را پر کرده بود. بنیامین روی مبل نشست. مبل چرمی با صدای پیسی تو رفت. چشم چرخاند و کل اتاق را در چند ثانیه ی کوتاه ورانداز کرد! ساده و جمع و جور! بوی رنگ هنوز می آمد. لولای در هم روغن نخورده بود! رها همچنان بر و بر نگاهش میکرد! بنیامین نگاهی به صورت بی رنگ و رویش انداخت و با تک سرفه ای گفت: تبریک میگم. رها دهانش را باز کرد تا حرف بزند! صدایش گم شده بود...

آیدا
انتخاب
پریسیلا
باران
خائن
سوگند
قهوه ترک
مه رو
ویلان
ROO פרסית

بنیامین اخم کمرنگی کرد و همانطور که به صورت بهت زده اش نگاه می کرد، گفت: بدیع هستم! رها لال شده بود! عطر بنیامین کلا فضا را پر کرده بود. بنیامین روی مبل نشست. مبل چرمی با صدای پیسی تو رفت. چشم چرخاند و کل اتاق را در چند ثانیه ی کوتاه ورانداز کرد! ساده و جمع و جور! بوی رنگ هنوز می آمد. لولای در هم روغن نخورده بود! رها همچنان بر و بر نگاهش میکرد! بنیامین نگاهی به صورت بی رنگ و رویش انداخت و با تک سرفه ای گفت: تبریک میگم. رها دهانش را باز کرد تا حرف بزند! صدایش گم شده بود...

تقدیر بود
ספורת
فصل فراموش شده
ספורת
آیدا
ספורת
انتخاب
ספורת
پریسیلا
ספורת
انترناسیونال بچه پرروها
ספורת
باران
ספורת
خائن
ספורת
یار قدیمی
ספורת
سوگند
ספורת
قهوه ترک
ספורת
مه رو
ספורת
از عشق گریزانم...
ספורת
رقص شعله ها
ספורת
وقتی باران می بارد
ספורת
راه طولانی بود از عشق حرف زدیم
ספורת
بی سرزمین
ספורת
فراموشت خواهم کرد
ספורת
مرا رها نکن
ספורת
گلبانو های عاشق
ספורת